نقد کتاب: بیندیشید و ثروتمند شوید

ساخت وبلاگ

خلاصه یک جمله‌ای از «بیندیشید و ثروتمند شوید»: این کتاب سعی می‌کند توضیح دهد که چرا برخی از مردم ثروت‌های بزرگی را جمع‌آوری می‌کنند در حالی که برخی دیگر نمی‌توانند زندگی خود را تامین کنند. از زمان راه اندازی آن در سال 1937، این کتاب همیشه مرجع افرادی بوده است که می خواهند ثروتمند شوند.

فصل 0: مقدمه

نویسنده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، ناپلئون هیل، با 500 ثروتمندترین مرد زمان خود: کارنگی، راکفلر، فورد، ... مورد مطالعه و مصاحبه قرار داد تا مشخص کند که آیا بین این مردانی که می دانستند چگونه ثروتمند شوند، اشتراکاتی وجود دارد یا خیر.
آیا روشی تکرارپذیر برای یادگیری چگونگی ثروتمند شدن وجود دارد؟

پاسخ بله است! و این روش ثمره 25 سال تحقیق به 13 مرحله تقسیم شده است. ناپلئون هیل به ما می گوید که غنی سازی شخصی ممکن است به شرطی که یک و تنها یک راز را بدانیم. این راز هرگز به طور دقیق در کتاب ذکر نخواهد شد، اما با این وجود بیش از صد بار برانگیخته خواهد شد، زیرا این راز زمانی موثرتر است که به سادگی در معرض دید قرار گیرد، جایی که کسانی که مایل هستند و به دنبال آن هستند، می توانند از آن استفاده کنند. اما واضح است که از طریق این 13 مرحله فکر می کنید و ثروتمند می شوید.

اندرو کارنگی این راز را زمانی که ناپلئون هیل هنوز جوان بود به او آموخت. دومی سپس 20 سال آینده زندگی خود را صرف افشای این راز برای بیش از 100000 مرد کرد تا اثربخشی آن را بررسی کند.

نویسنده چند نمونه از افرادی را که پس از به دست آوردن این راز موفق شده اند به ما ارائه می دهد. برای او، تمام افرادی که این راز را به دست آوردند و از آن استفاده کردند، با موفقیت همراه شدند! سپس نویسنده می گوید که این راز ربطی به مطالعات عمیق یا تحصیلات عالی ندارد. او هنری فورد را مثال می‌زند که هرگز به دبیرستان نرفت.

در نهایت، ناپلئون هیل در پایان می‌گوید که اگر خواننده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید برای این راز آماده باشد، این راز در مقابل چشمانش از متن بیرون می‌آید و او این راز را در هر یک از فصل‌های کتاب تشخیص می‌دهد.

در پایان، ناپلئون هیل اعلام می کند: "هر موفقیت، هر ثروت با یک ایده آغاز می شود."

فصل اول: مردی که «در ذهنش» می‌خواست همکار توماس آ ادیسون شود.

ناپلئون هیل داستان ادوین سی بارنز را روایت می کند، مردی که مشتاقانه می خواست با توماس آ ادیسون آشنا شود و با او کار کند.

با این حال، بارنز توماس ادیسون را نمی‌شناخت و نمی‌توانست هزینه سفر به دفتر ادیسون را بپردازد. این موانع بیشتر مردم را متوقف می کرد، اما نه بارنز، که به شدت می خواست با ادیسون کار کند. بنابراین او سوار قطار باری شد و موفق به مصاحبه شد.

بارنز یک پسر بسیار معمولی بود، اما با وجود این، ادیسون احساس می کرد که تمایل او به کار با او بسیار قوی است، بنابراین او را به عنوان یک کارمند ساده استخدام کرد.

این تمایل و تمرکز بارنز برای تبدیل شدن به شریک ادیسون و نه کارمند او را کاهش نداد. پس از گذشت چندین سال، بارنز همچنان هدف خود را در سر داشت و فرصتی پیش آمد. ادیسون به تازگی ماشین جدیدی اختراع کرده بود که هیچ یک از فروشندگانش قادر به فروش آن نبودند.

بارنز از این فرصت استفاده می کند و به فروش این "ادیفون" برای بیش از سی سال ادامه می دهد! او میلیون ها دلار به جیب زد. این دوره بود که شعار "اختراع شده توسط ادیسون و نصب توسط بارنز" را به وجود آورد.

او همچنان بر ایده خود متمرکز است: تبدیل شدن به همکار ادیسون، مردی ساده که توانست ثروت زیادی به دست آورد. او چه داشت که دیگران نداشتند؟ او می دانست چه می خواهد و حاضر بود تا رسیدن به هدفش استقامت کند.

رابط بین همه مردانی که شکست را تجربه می کنند، رها شدن است. بارنز می توانست در بسیاری از موارد تسلیم شود، با این حال او پشتکار داشت و موفق شد.
موفقیت بعد از شکست می آید

ناپلئون هیل مثال دیگری می آورد، مردی که در جستجوی طلا به غرب رفت. او به سرعت فلز مورد نظر خود را پیدا کرد و شروع به ثروتمند کردن کرد. او از تمام طلاهای معدنش تا روزی که خشک شد بهره برداری کرد. و بعد چه کرد؟ او تسلیم شد.

یک سرمایه گذار معدن به ظاهر خالی را خرید. او مهندسي را آورد كه اعلام كرد هنوز در معدن طلا وجود دارد، اما بايد در منطقه ديگري در نزديكي حفاري انجام داد. و این سرمایه گذار که با یک مهندس مشورت کرده بود، ثروت زیادی به دست آورد.

نتیجه اخلاقی این قصه؟ موفقیت به ندرت فوراً اتفاق می افتد و اغلب باید چندین شکست را قبل از لذت بردن از موفقیت تحمل کنید.

واکنش طبیعی پس از شکست، تسلیم شدن است، کاری که اکثر مردم انجام می دهند. از بین 500 ثروتمند زمان ما، بیشتر آنها به نویسنده اعتماد کردند که تنها پس از شکستی که ناامیدکننده به نظر می رسید، از موفقیت بزرگی برخوردار شدند.

شکست فقط موفقیتی را پنهان می کند که در واقع بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که ما فکر می کنیم.

راز ثروتمند شدن هنری فورد

یک روز، هنری فورد، مردی که خودرو را متحول کرد، تصمیم گرفت موتور V8 خود را تولید کند. همه مهندسان او به او گفتند که ایده او "غیرممکن" است. فورد به آنها دستور داد که به هر حال آن را امتحان کنند. شش ماه گذشت، سپس شش ماه دیگر... و مهندسان نتوانستند موتور مورد تبلیغ را بسازند. فورد مصمم به آنها گفت که به جستجو ادامه دهند.

سپس یک روز، به طور جادویی، مهندسان راز ساخت موتور V8 را کشف می کنند.

این عزم افسانه ای هنری فورد است که سرچشمه موفقیت های اوست. در جایی که بیش از یک نفر کشتی را رها می کرد، او همچنان بر هدف خود متمرکز است.

فصل دوم: اولین قدم به سوی ثروت: آرزو

میل نقطه شروع هر موفقیت شخصی است.

هنگامی که بارنز از قطار باری پیاده شد تا با توماس ادیسون ملاقات کند، ممکن بود او را با یک ولگرد اشتباه بگیرند، اما افکار او یک پادشاه بود. در طول سفر، او خود را به عنوان شریک ادیسون مجسم کرد.

این آرزو نه امید بود و نه آرزو، شور سوزان بود!

برای همه، بارنز فقط یک چرخ دنده دیگر در تجارت ادیسون بود. اما از نظر خودش، از روز اولی که ادیسون در شرکت شروع به کار کرد، شریک زندگی او بود.
چگونه این میل شدید به پیروزی را در ذهن خود نگه می دارید؟

ناپلئون هیل داستانی قدیمی را در مورد جنگجوی روایت می‌کند که احتمالاً از قبل شکست خورده است. وقتی به محل حادثه رسید از سربازانش خواست قایق ها را آتش بزنند. بنابراین تنها یک راه حل باقی مانده بود: "تسخیر یا بمیر". و آنها در این نبرد ظاهراً غیرقابل پیروزی پیروز شدند.

کسانی که مایل به موفقیت در هر کسب و کاری هستند باید همه منابع عقب نشینی را از بین ببرند. این تنها راه برای حفظ میل شدید به پیروزی در ذهن است، که رمز موفقیت است.
دستورالعمل هایی برای تبدیل خواسته های خود به پول نقد

در اینجا 6 دستورالعمل دقیق و کاربردی وجود دارد که به شما امکان می دهد خواسته های خود را به صورت نقدی تغییر دهید:

مقدار دقیق پولی که به دنبال آن هستید را در ذهن خود ثابت کنید.
دقیقاً مشخص کنید که در ازای پولی که می خواهید چه چیزی را می خواهید بدهید.
تاریخی که می‌خواهید این مبلغ را در اختیار داشته باشید، ثابت کنید.
برنامه خاصی را تعریف کنید که به شما کمک می کند به خواسته خود برسید و بلافاصله شروع به عملی کردن آن کنید.
مقداری را که می خواهید به دست آورید، زمانی که تعیین کرده اید و برنامه خاصی که برای دستیابی به همه اینها ایجاد کرده اید، به وضوح روی کاغذ بنویسید.
اهداف نوشته شده خود را با صدای بلند، دو بار در روز، عصر قبل از خواب و صبح که از خواب بیدار می شوید بخوانید.

در طول این مطالعه، شما باید در اختیار داشتن این پول را ببینید، احساس کنید و باور کنید. میل به پول باید ذهن شما را فرا بگیرد.

هدف مشخص و میل شدید داشته باشید. برای موفقیت، باید هدف مشخصی داشته باشید، دقیقاً بدانید که چه می خواهید و میل شدیدی برای داشتن آن داشته باشید. همه کسانی که می خواهند ثروتمند شوند باید به خاطر داشته باشند که بزرگ ترین آسمان خراش ها، مبتکرانه ترین اختراعات، همه از رویاها شروع شده اند.

یک روز، هنری فورد، مردی که خودرو را متحول کرد، تصمیم گرفت موتور V8 خود را تولید کند. همه مهندسان او به او گفتند که ایده او "غیرممکن" است. فورد به آنها دستور داد به هر حال تلاش کنند. شش ماه گذشت، سپس شش ماه دیگر... و مهندسان نتوانستند آن موتور معروف را بسازند. فورد مصمم به آنها گفت که به جستجو ادامه دهند.

سپس یک روز، به طور جادویی، مهندسان راز ساخت موتور V8 را کشف می کنند.

این عزم افسانه ای هنری فورد است که سرچشمه همه موفقیت های اوست. جایی که بیش از یک نفر رها می‌کردند، بر روی هدف خود ثابت می‌ماند.

وقتی تصمیم گرفتی سهم خود را از ثروت به دست آورید، تسلیم نشوید، حتی اگر کسی رویای شما را مسخره کند. به روح پیشگامان بزرگی که رویاهایشان به تمدن آمریکا این امکان را داد تا به همه چیزهایی که ارزشمندتر است و همچنین فرصتی برای شکوفا کردن و راه اندازی استعدادهای ما دست یابد.
میل غیرممکن را ممکن می کند

سپس ناپلئون هیل داستان فرزندش را که کر و لال به دنیا آمده است برای ما تعریف می کند. نویسنده با دیدن او با خود می گوید: "من می خواهم پسرم بشنود و صحبت کند، می خواهم او یک زندگی عادی داشته باشد."

ناپلئون هیل هر روز با خود تکرار می کرد که می خواهد پسرش زندگی عادی داشته باشد.

چند سال بعد، نویسنده یک گرامافون می‌خرد که پسرش ساعت‌ها به آن گوش می‌دهد و دندان‌هایش را روی بدنه دستگاه می‌چسباند. از آنجایی که استخوان هادی خوبی برای صدا بود، پسرش می توانست موسیقی را حتی به آرامی بشنود.

ناپلئون هیل بیش از هر چیز در دنیا می‌خواست پسرش بتواند بشنود، بنابراین راه‌حل‌هایی را در پیشرفت‌های فناوری آن زمان جستجو کرد.

وقتی پسر جوان به دانشگاه رسید، یک دستگاه الکتریکی با فناوری پیشرفته را امتحان کرد که برای اولین بار به او اجازه شنیدن می داد!

پسر نویسنده با کشف دنیای جدیدی تصمیم گرفت زندگی خود را وقف فروش این سمعک کند.

ناپلئون هیل نتیجه می گیرد که برای کسی که ایمان دارد هیچ چیز غیر ممکن نیست. او می‌توانست قبول کند که پسرش هرگز نمی‌شنود، اما تمام زندگی‌اش را برای یافتن راه‌حل جنگید و در نهایت پسرش شنوا پیدا شد.

فصل سوم گام دوم به سوی ثروت: ایمان

ایمان حالتی از ذهن است که با تأیید یا تکرار دستورالعمل‌ها به ناخودآگاه به دست می‌آید که با استفاده از اصل پیشنهاد خودکار، نقش اصلی را در ایجاد میل دارد.

بیایید از خودتان به عنوان مثال استفاده کنید، چرا این وقایع را می خوانید؟ زیرا می خواهید بدانید چگونه میل خود را به معادل فیزیکی آن یعنی پول تبدیل کنید.

تنها روش برای رشد مؤثر ایمان این است که دستورات واضح زیر را به ناخودآگاه خود تکرار کنید: من 1 میلیون یورو می خواهم، من 1 میلیون یورو می خواهم، می خواهم ...».
همه افکار، مثبت یا منفی، زمانی که توسط ایمان تحریک شوند، بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر می گذارند

وقتی مردان برای اولین بار با جنایت مواجه می شوند، از آن متنفرند. بار دوم عادت می کنند. با گذشت زمان آنها به طور کامل آن را به عنوان عادی می پذیرند.

تمام افکاری که بارها و بارها تکرار می شوند، در نهایت توسط ناخودآگاه ما پذیرفته می شوند، چه خوب و چه بد.

اکثر مردم احساس می کنند محکوم به فقیر ماندن هستند و به همین دلیل مدام با خود تکرار می کنند: "من هرگز نتوانستم ثروتمند شوم." در پایان، آنها خود را متقاعد می کنند که این حقیقت دارد. آفريننده بدبختي خودشان هستند.
ایمان حالتی از ذهن است که با پیشنهاد خودکار ایجاد می شود

شما می توانید ایمان خود را با تلقین قوی به ناخودآگاه خود تقویت کنید که ایمان دارید. سپس ناخودآگاه شما بر اعمال شما تأثیر می گذارد.

اگر این را درک کنید، متوجه خواهید شد که چرا باید افکار منفی را از خود دور کنید ("شکست خواهم خورد") و افکار مثبت را تشویق کنید ("من موفق خواهم شد").

این ایمان هم اولین قدم به سوی ثروت است و هم تنها پادزهر شکست. این توضیح می دهد که چرا ثروتمندان همیشه موفق تر هستند و فقرا همیشه بیشتر شکست می خورند.
تکرار فکر

چگونه بذر یک ایده را در ذهن خود می کارید؟

خیلی ساده است: هر ایده، برنامه یا هدفی را می توان با تکرار فکر وارد ذهن کرد. به همین دلیل است که نویسنده توصیه می کند هدف اصلی خود را روی کاغذ بنویسید و دقیقاً آن را تعریف کنید، آن را از روی قلب یاد بگیرید و هر روز با صدای بلند تکرار کنید، تا زمانی که این فکر به طور محکم در ذهن شما نصب شود.

هنگامی که این ایده در ذهن شما تثبیت شود، هیچ چیز نمی تواند شما را مجبور به نادیده گرفتن آن کند.

به یاد داشته باشید، ثروت با یک فکر شروع می شود.

فصل چهارم: گام سوم به سوی ثروت: پیشنهاد خودکار، ابزاری برای تأثیرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه

پیشنهاد خودکار نوعی پیشنهاد است که خطاب به خود شخص است.

ناخودآگاه مانند یک باغ است. علف های هرز بدون مراقبت رها می شوند. برعکس، با تغذیه باغ خود با افکار مثبت، تمام افکار منفی ناپدید می شوند و در هر کاری که انجام می دهید موفق خواهید شد.
برای عمل به ناخودآگاه خود، احساسی فکر کنید

در فصل میل، یاد گرفتیم که اهداف خود را با صدای بلند، دو بار در روز تکرار کنیم. متأسفانه تنها خواندن با صدای بلند کافی نیست. شما باید همزمان اهداف خود را بخوانید و احساس کنید. ضمیر ناخودآگاه شما تنها زمانی می تواند عمل کند که انگیزه آن افکار عاطفی باشد.

علاوه بر این، شما باید به آنچه می گویید ایمان داشته باشید.

با چشمان بسته، می توانید پولی را که می خواهید "تجسم" کنید و تصور کنید که در عین حال به دیگران کمک می کنید و این فقط در مورد کسب یا مزیت شخصی نیست، بلکه در مورد مبادله است. هیچ غنی سازی بدون ارائه خدمات در ازای آن امکان پذیر نیست.

این واقعیت که شما در حال خواندن این مقاله هستید ثابت می کند که واقعاً می خواهید رازهای موفقیت را بدانید. برای به دست آوردن نتایج رضایت بخش، باید تمام دستورالعمل های توضیح داده شده در Think را دنبال کنید و ثروتمند شوید و عمیقاً باور داشته باشید که خواسته شما محقق خواهد شد.
انسان مسلط بر سرنوشت زمینی خود است

بسیاری از فیلسوفان دریافته‌اند که انسان بر سرنوشت خود مسلط است، اما اکثر آنها نتوانسته‌اند به ما بگویند چرا چنین است. انسان می تواند بر خود و همه چیزهایی که او را احاطه کرده است، مسلط شود، زیرا قدرت تأثیرگذاری بر ناخودآگاه خود را دارد.

فصل پنجم: گام چهارم به سوی ثروت: تخصص، تجربیات شخصی یا مشاهدات

دو نوع فرهنگ وجود دارد: عمومی و تخصصی. فرهنگ عمومی در جستجوی ثروت کاربرد چندانی ندارد. مطالعه طولانی به ثروتمند شدن شما کمکی نمی کند، علاوه بر این، اکثر اساتید فقیر هستند.

عیب اصلی هر سیستم آموزشی ناتوانی مدارس در آموزش سازماندهی و استفاده از دانش به دانش آموزان است.

هنری فورد، در یک دعوای افترا، مجبور شد به تعدادی از سوالات فرهنگ عمومی پاسخ دهد تا ثابت کند که تحصیل نکرده است. چیزی که هنری فورد پاسخ داد ناراحت کننده بود: "من با افرادی کار می کنم که همه می توانند به سوالات شما پاسخ دهند، تنها کاری که باید انجام دهم این است که یک دکمه را فشار دهم و آنها بیایند و به آنها پاسخ دهند. پس چرا وقتی با مردانی کار می کنم که در صورت شکست به من کمک می کنند، باید سعی کنم به همه این سوالات پاسخ دهم؟ »

وکلا نمی دانستند چه بگویند. همه متوجه شدند که سخنان فورد سخنان یک مرد تحصیلکرده است.

قبل از اینکه بتوانید خواسته خود را به معادل پولی خود تبدیل کنید، ابتدا باید در یک زمینه خاص تخصص داشته باشید. آگاهی از خدمات، کالاها یا حرفه ای که قصد ارائه آن را دارید، در ازای ثروت، ضروری است.

هیچ وقت برای یادگیری دیر نیست

مردان موفق در تمام زمینه های فعالیت هرگز از غنی سازی دانش تخصصی خود دست بر نمی دارند.

کسانی که شکست می خورند اغلب این اشتباه را مرتکب می شوند که معتقدند زمان یادگیری با مدرسه به پایان می رسد. حقیقت این است که مدرسه فقط سعی دارد به ما بیاموزد که چگونه می توانیم دانش عملی کسب کنیم.

برای اینکه در چیزی آموزش ببینی، بیشتر اوقات نتیجه دارد! کسی که مطالعه را متوقف می کند، صرفاً به این دلیل که فکر می کند تحصیلات خود را به پایان رسانده است، به شدت محکوم به متوسط بودن است. برای رسیدن به موفقیت، باید به کسب دانش ادامه دهید.

به همین دلیل وبلاگ خود را ایجاد کردم: هدف 10٪، که هدف آن کمک به شما برای یافتن سرمایه گذاری هایی است که حداقل 10٪ در سال ارائه می دهد!

فصل ششم: گام پنجم به سوی ثروت: تخیل، کارگاه ذهن

تخیل کارگاهی است که تمام برنامه های انسان در آن شکل می گیرد. میل توسط قوای تخیلی ذهن شکل می گیرد، مجسمه سازی می شود و تغذیه می شود.

با تخیل است که انسان آسمان را فتح کرد، فاصله از خورشید را تعیین کرد و سریعتر از صدا سفر کرد…

ناپلئون هیل دو نوع تخیل را تعریف می کند:

تخیل مصنوعی: چیزی خلق نمی کند؛ مفاهیم قدیمی، ایده های قدیمی و برنامه های قدیمی را دوباره گرم می کند. این شکل از تخیل مبتنی بر تجربه، آموزش و مشاهده است
تخیل خلاق: با این کار، ذهن هیچ محدودیتی نمی شناسد. ایده های جدیدی ایجاد می کند. این به لطف میل شدید ناخودآگاه ما کار می کند.

نیت دقیق و برنامه ریزی دقیق داشته باشید

اگر از جمله کسانی هستید که معتقدند فقط سخت کوشی منجر به ثروت می شود، دوباره فکر کنید، اینطور نیست! پول حاصل کار نیست. پول پاسخ به خواسته است. آنهایی که ثروتمند می شوند کسانی هستند که به یک تقاضای خاص پاسخ می دهند، تقاضایی که تعداد زیادی از افراد روی زمین مشترک هستند.

همه فروشندگانی که به حرفه خود تسلط دارند می دانند که یک ایده را می توان در جایی فروخت که کالاها نمی توانند. فروشندگان بد آن را نادیده می گیرند، به همین دلیل است که آنها بدفروش خواهند ماند!

نویسنده سپس داستان کتابفروشی را برایمان تعریف می‌کند که متوجه شد پرفروش‌ترین کتاب‌هایی هستند که زیباترین جلد را دارند. بنابراین جلد کتاب‌هایی را که نمی‌توانست بفروشد تغییر داد و به ثروت رسید!

به همان اندازه که ساده به نظر می رسد، ایده خوبی است! یک ایده از تخیل سرچشمه می گیرد.

برای ایده ها، قیمت استانداردی وجود ندارد. خالق ایده قیمت خود را تعیین می کند و اگر بداند چگونه آن را به درستی انجام دهد، درآمد زیادی کسب خواهد کرد.

داستان تقریباً تمام ثروت های بزرگ از روزی شروع می شود که خالق ایده ها و یک فروشنده ایده با هم ملاقات می کنند و با هم همکاری می کنند.

فصل هفتم: گام ششم به سوی ثروت: تدوین نقشه ها، تبلور میل در عمل

هر چیزی که فرد خلق می کند یا به دست می آورد با میل شروع می شود. در کارگاه تخیل، جایی که برنامه‌ها ایجاد و سازماندهی می‌شوند، میل سفر خود را از انتزاعی به امر ملموس آغاز می‌کند.

تدوین برنامه های تعریف شده و عملی برای دستیابی به این تحول مرحله بسیار مهمی است.

در اینجا نحوه توسعه برنامه ها آمده است:

تمام افرادی را که برای موفقیت برنامه شما نیاز دارند گرد هم بیاورید
در مورد مزایا و مزایایی که می توانید به اعضای مختلف گروه خود در ازای همکاری آنها ارائه دهید، تصمیم بگیرید.
حداقل دو بار در هفته جلساتی را با اعضای گروه خود ترتیب دهید تا زمانی که برنامه شما کامل شود.
در نهایت، با هر یک از اعضای گروه خود هماهنگی کامل داشته باشید

استقامت کن تا موفق بشی

اگر اولین طرحی که می‌سازید شکست خورد، آن را با یک طرح جدید جایگزین کنید. اگر این نیز موفق نشد، دوباره آن را با یک مورد جدید جایگزین کنید و به همین ترتیب تا زمانی که موردی را که کار می کند پیدا کنید. اینجا دقیقاً همان جایی است که اکثریت مردم به دلیل عدم پشتکار خود دلسرد می شوند و شکست می خورند.

شکست های موقت منجر به موفقیت می شود

توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. می توان گفت که او 10000 بار شکست خورده است، اما ناپلئون هیل اشاره می کند که 10000 بار به طور موقت شکست خورده است، قبل از اینکه تلاش هایش به پاداش برسد.

تفاوت در اینجاست. هر شکست باید به عنوان یک شکست موقت و یک موفقیت در انتظار در نظر گرفته شود. مهم است که در اولین مانع تسلیم نشوید.

آدم فقط زمانی کتک می خورد که از نظر ذهنی تسلیم شود. هیچ کس نمی تواند انتظار موفقیت مالی بزرگ را بدون تجربه شکست های موقت داشته باشد.

نویسنده از عبارتی استفاده می کند که من بسیار دوست دارم: "کسی که ترک می کند هرگز برنده نمی شود و برنده هرگز رها نمی کند."
عناصر کلیدی رهبری

فالوور بودن شرم ندارد، اما با یکی ماندن چیزی عایدتان نمی شود. اکثر رهبران بزرگ به عنوان پیرو شروع کردند. آنها رهبران بزرگی می شوند زیرا پیروان باهوشی هستند. به استثنای معدودی، کسی که نتواند هوشمندانه از رهبر خود پیروی کند، هرگز رهبر خوبی نخواهد بود. مردانی که به مافوق خود نزدیک هستند، اغلب کسانی هستند که اول ترفیع می گیرند. یک پیرو باهوش چندین مزیت دارد، از جمله فرصت کسب دانش رهبر خود.

در اینجا ویژگی هایی وجود دارد که همه رهبران باید ایجاد کنند:

شجاعت معصوم
خود کنترلی
احساس عدالت واقعی
قاطعیت در تصمیم گیری ها
دقت طرح ها
عادت به انجام بیشتر از دیگران
یک شخصیت دلپذیر
همدردی و تفاهم
کنترل جزئیات
تمایل به مسئولیت کامل
مشارکت

10 دلیل اصلی شکست رهبری

غفلت از جزئیات
عدم تمایل به ارائه خدمات متواضعانه
به دنبال دستمزد برای آنچه می دانند و نه برای آنچه با آنچه می دانند انجام می دهند
ترس از رقابت از زیردستان
کمبود تخیل
خودخواهی
بی اعتدالی
بی وفایی
اولویت دادن به اختیارات مدیریت
تاکید بر عنوان

30 دلیل اصلی شکست

فراتر از تجزیه و تحلیل موفقیت های بزرگ، ناپلئون هیل توانست شکست های قابل توجهی را مشاهده کند. او 30 دلیل را برجسته می کند.

یک زمینه ارثی نامطلوب: به عنوان مثال یک ناتوانی ذهنی
فقدان یک هدف مشخص در زندگی
فقدان جاه طلبی
آموزش ناکافی: مردان به خاطر چیزهایی که می دانند، به ویژه برای کارهایی که با دانش خود انجام می دهند، پول می گیرند
عدم انضباط شخصی
سلامت ضعیف
تأثیرات بد دوران کودکی: "نحوه رشد گیاه تحت تاثیر مراقب آن است"
تردید: شایع ترین علت شکست. هرگز زمان مناسب نیست
عدم پشتکار
یک شخصیت منفی
عدم کنترل نیازهای جنسی
میل کنترل نشده برای به دست آوردن "چیزی بدون دادن چیزی"
فقدان یک تصمیم مشخص
یک یا چند مورد از 6 ترس اصلی: آنها در بخش "شش روح ترس" توضیح داده شده اند.
انتخاب نامناسب همسر: روابط زناشویی اگر با بدبختی، غم و اندوه یا از بین رفتن هر نشانه ای از جاه طلبی مشخص شود، با شکست مواجه می شوند.
احتیاط بیش از حد
انتخاب بد همکاران تجاری
خرافات و تعصب
حرفه اشتباه
تلاش های خود را بیش از حد گسترده گسترش دهید
عادت به خرج کردن بدون شمارش
عدم اشتیاق
عدم تحمل
افراط در مورد غذا، نوشیدنی و زندگی جنسی
ناتوانی در همکاری، کار با دیگران
داشتن قدرتی که با تلاش خود به دست نیامده است: به عنوان مثال، به ارث بردن ثروت بزرگ
بی صداقتی
خودخواهی و غرور: این عیوب دیگران را از خود دور می کند
ارزیابی به جای انتقاد: بهتر است بر اساس واقعیت و "نظرات" قضاوت کنید.
کمبود سرمایه

فصل هشتم: گام هفتم به سوی ثروت: تصمیم گیری

ناپلئون هیل چندین هزار مورد شطرنج را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که یکی از دلایل اصلی شکست، عدم تصمیم گیری است. اکثر افرادی که ثروتمند می شوند، این توانایی را دارند که سریع تصمیم بگیرند و به آنها پایبند باشند.
تصمیمات خود را بگیرید و به آنها پایبند باشید

اکثر افرادی که در تلاش برای کسب درآمد زیاد شکست می خورند معمولاً بسیار تأثیرپذیر هستند.

اگرچه این هدف آنها نیست، دوستان نزدیک و والدین اغلب جاه‌طلبی‌های ما را با رزرو یا ابراز نظر منفی مهار می‌کنند. هزاران زن و مرد در طول زندگی خود دارای عقده حقارت هستند زیرا فردی با عقاید و تمسخر اعتماد به نفس آنها را از بین برده است.

شما روح و ذهن دارید، پس از آنها برای تصمیم گیری خود استفاده کنید.
ارزش یک تصمیم

ارزش یک تصمیم بستگی به شجاعت لازم برای گرفتن آن دارد. مردانی که آماده خطر مرگ هستند تصمیمات بزرگی می گیرند که تمدن را به جلو می برد.

بزرگترین تصمیم در کل تاریخ ایالات متحده در 4 ژوئیه 1776 در فیلادلفیا گرفته شد، زمانی که 56 مرد سندی را امضا کردند و می دانستند که ممکن است برای همه آمریکایی ها آزادی بخرند یا 56 نفر از آنها را تا زمان مرگ از گردن آویزان کنند.

این سند به اعلامیه استقلال تبدیل شد که ایالات متحده آمریکا را به وجود آورد.

فصل نهم: قدم هشتم به سوی ثروت: استقامت، تلاش لازم برای داشتن ایمان

پشتکار چیزی است که به شما امکان می دهد میل خود را برای پول به ارز کامل تبدیل کنید. در کنار استقامت، اراده هم هست. ترکیب این دو ویژگی می تواند هر مرد یا زنی را به قله موفقیت برساند.

اکثر مردم در اولین مقاومت تسلیم می شوند و به همین دلیل است که هرگز ثروتمند نمی شوند.
میل ولرم نتایج ناچیزی به همراه دارد

میل خاستگاه هر بنگاه اقتصادی است. هرگز فراموشش نکن یک میل کوچک فقط نتایج ناچیزی به بار می آورد، همانطور که یک آتش کوچک گرمای کمی می دهد. اگر پشتکار ندارید، با تحریک میل خود با این ضعف مبارزه کنید تا زمانی که به وسواس تبدیل شود.

همانطور که آب به اقیانوس جذب می شود، ثروت نیز جذب کسانی می شود که آماده دریافت آن هستند.

کسانی که عادت استقامت را در خود پرورش می دهند در برابر شکست بیمه می شوند. هر چقدر هم که شکست بخورند، مطمئنا پیروز خواهند شد.

پشتکار در دسترس همه است

پشتکار یک حالت ذهنی است، بنابراین می توان آن را پرورش داد. برای دستیابی به این، آنچه لازم است به شرح زیر است:

تعریف هدف
میل
ایمان به خودی خود
دقت طرح ها
دانش کافی
مشارکت
قدرت اراده
عادت داشتن

دشمنان استقامت

در اینجا نقاط ضعفی وجود دارد که باید توسط کسانی که به دنبال ثروتمند شدن هستند برطرف شوند:

ناتوانی در تشخیص و تعریف واضح آنچه می خواهید.
دودلی و عذر و بهانه های آن.
عدم علاقه به تحصیلات تخصصی
بلاتکلیفی و عادت به اجازه دادن به دیگران برای تصمیم گیری ما.
عادت به تکیه بر بهانه ها به جای ایجاد برنامه های خاص برای یافتن راه حلی برای مشکل خود.
رضایت از خود. متاسفانه چیزی برای درمان این بیماری وجود ندارد.
بی تفاوتی که معمولاً در جستجوی سیستماتیک برای سازش به وجود می آید، جایی که بهتر است با موانع روبرو شوید و برای غلبه بر آنها تلاش کنید.
عادت به انتقاد از اشتباهات دیگران و پذیرش شرایط نامطلوب به عنوان امری اجتناب ناپذیر.
آرزو و حتی گاهی عجله داشتن در اولین نشانه شکست.
فقدان برنامه ریزی منظم و دقیق برای مطالعه مؤثرتر.
عادت به غفلت از فرصت.
آرزو کردن به جای خواستن
عادت به سازش با فقر به جای ثروتمند شدن. فقدان کامل جاه طلبی برای بودن، عمل کردن یا داشتن.
تلاش برای میانبرهایی که به ثروت منجر می شوند. تلاش برای گرفتن بدون دادن چیزی
ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن، ترس از "آنچه گفته خواهد شد" که منجر به شکست در بسط و اجرای برنامه ها می شود.

فصل 10: نهمین گام به سوی ثروت: قدرت اتحاد "مستر ذهن"

برای به دست آوردن ثروت، قدرت ضروری است. ناپلئون هیل آن را به عنوان "دانش سازمان یافته و هوشمندانه" تعریف می کند.
مزایای داشتن یک گروه "مستر متفکر".

کسی که اطراف خود را با مردان باهوش احاطه کرده است بر فرد تنها برتری قطعی دارد. علاوه بر این، ناپلئون هیل هم افزایی ذهنی را برمی انگیزد: 1 + 1 = 3. دو ذهن که با هم کار می کنند مؤثرتر از دو ذهن مجزا هستند.

کلید قدرت و موفقیت این است که بدانیم چگونه خود را با مردان درخشان احاطه کنیم. در مورد اندرو کارنگی که گروه "مسترمایندز" پنجاه نفر داشت که تسلط بر صنعت فولاد در نوک انگشتانشان بود، این جدول نیست. موفقیت مردان بزرگ اغلب به افرادی بستگی دارد که آنها را احاطه کرده اند.

فصل یازدهم: قدم دهم به سوی ثروت: راز دگرگونی جنسی

عواطف جنسی نه تنها به یک حالت فیزیکی، بلکه به یک احساس نیز مربوط می شود. این احساس به سه دلیل وجود دارد:

تولید مثل
سلامتی و تندرستی
تبدیل حد وسط به نبوغ

میل جنسی قوی ترین خواسته هاست. این تخیل، شجاعت، اراده، پشتکار و یک قدرت خلاقانه رو به رشد را تحریک می کند، توسعه می دهد.

میل جنسی بسیار قدرتمند است. برای ارضای آن، برخی جان و آبروی خود را به خطر می اندازند.

بنابراین، این میل باید بر آن مسلط شود، و برای خدمت به هدفی «بزرگتر» از تولید مثل، برای مثال در جستجوی ثروت، تسریع شود.

ثابت شده است که موفق ترین افراد کسانی هستند که میل جنسی بسیار قوی دارند اما قادر به کنترل آن هستند.

برعکس، افرادی که نمی توانند این انرژی را تسریع کنند، همیشه در زندگی شکست خواهند خورد. به همین دلیل است که موفقیت در 20 سالگی (به استثنای موارد نادر) محقق نمی شود، بلکه بعداً زمانی که انسان در نهایت موفق می شود بر انرژی جنسی خود مسلط شود.

فصل دوازدهم: قدم یازدهم به سوی ثروت: ضمیر ناخودآگاه

ناخودآگاه تمام افکاری را که از طریق 1 حواس از 5 حواس به خودآگاه می رسد، ثبت و طبقه بندی می کند. ناخودآگاه شبانه روز کار می کند.
برنامه، خواسته یا هدف خود را به ناخودآگاه خود بسپارید

با یک پدیده ناشناخته، ناخودآگاه از افکار ما تغذیه می کند و آنها را به معادل فیزیکی خود تبدیل می کند. علاوه بر این، همیشه از کاربردی ترین راه ها برای انجام آن استفاده می کند.

شما کنترل ناخودآگاه خود را ندارید، اما می توانید یک برنامه عملی پیشنهاد دهید. هنگامی که وجود ناخودآگاه خود را پذیرفتید، خواهید فهمید که چرا مهم است خواسته های خود را مشخص کنید و آنها را یادداشت کنید. با این حال، برای عمل بر روی ناخودآگاه، باید صبور باشید و از قدرت عادت استفاده کنید: اهداف و برنامه خود را هر روز با صدای بلند تکرار کنید.

اگر سعی نکنید آن را کنترل کنید، ناخودآگاه شما از افکاری تغذیه می کند که از ذهن شما عبور می کنند، چه این افکار مثبت باشند یا خیر. یاد بگیرید که بر افکار خود مسلط شوید و به ناخودآگاه خود مسلط شوید.

هفت احساس مثبت

شما می توانید انتخاب کنید که ناخودآگاه خود را با احساسات مثبت تغذیه کنید:

میل، ایمان، عشق، تمایلات جنسی، اشتیاق، لطافت، امید

هفت احساس منفی

یا می توانید انتخاب کنید که با احساسات منفی خود مقابله کنید:

ترس، حسادت، نفرت، انتقام، طمع، خرافه، خشم

فصل 13: گام دوازدهم به سوی ثروت: مغز انسان، فرستنده و گیرنده اندیشه

مغز انسان شبیه یک ایستگاه رادیویی است: می تواند امواج را ساطع کند، اما آنها را نیز دریافت کند. وقتی مغز به شدت کار می کند، قادر است به امواج دریافتی بار احساسی بدهد تا در ناخودآگاه ما ادغام شوند.

ناخودآگاه "ایستگاه فرستنده" مغز و "تخیل خلاق" "واحد گیرنده" مغز است.
ما توسط نیروهای نامشهود هدایت می شویم

ناپلئون هیل توضیح می دهد که نیروهای ناملموس وجود دارد، چیزهایی که ما نمی توانیم با حواس پنج گانه خود درک کنیم. از جمله این نیروهای ناملموس اندیشه است.

در عصر نویسنده و حتی امروز، دانشمندان عملکرد مغز را بسیار ضعیف درک می کنند.

ایجاد یک محیط مثبت می تواند مغزهای جمعی گروه کاری شما را به یکدیگر پیوند دهد. نویسنده شرایط ایده آل برای تحریک "حس ششم" ما را در فصل بعدی شرح می دهد.

فصل چهاردهم: گام سیزدهم به سوی ثروت: حس ششم، دروازه معبد خرد.

اگر از همان ابتدا 12 اصل دیگر فکر و ثروتمند شدن را درک نکرده و به آنها تسلط نداشته باشد، حس ششم را نمی توان درک کرد یا جذب کرد.

ناپلئون هیل حس ششم را بخشی از ضمیر ناخودآگاه تعریف می‌کند که «تخیل خلاق» نامیده شده است. با توسعه این حس ششم، شما صاحب یک "فرشته نگهبان" خواهید شد که درهای "معبد خرد" را باز می کند.

برای ناپلئون هیل، حس ششم بسیار شبیه یک معجزه است.
می توانید از خدمات "مشاوران نامرئی" استفاده کنید

الهام گرفتن از مردان بزرگ سودمند است. این به "توصیه نامرئی" شما تبدیل می شود که می تواند قبل از هر تصمیمی به شما کمک کند.

شورای شخصی نویسنده از 9 نفر زیر تشکیل شده است:

امرسون: رهبر جنبش ادبی "استعلایی"
پین: برای استقلال ایالات متحده کار کرد
ادیسون: پیشگام در زمینه برق
داروین: زیست شناس، نویسنده نظریه تکامل
لینکلن: شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده، برده داری را لغو کرد
بربنک: باغبان مشهور آمریکایی
ناپلئون اول: امپراتور (توجه خواهید کرد که این تنها غیر آمریکایی است)
فورد: مخترع فورد تی
کارنگی: میلیاردر که در فولاد ثروت زیادی به دست آورد

چگونه حس ششم را القا می کنید؟

استفاده و توقف استفاده از حس ششم را نمی توان به میل خود انجام داد. اما با به کارگیری اصول این کتاب می توان حس ششم خود را توسعه داد.

نقطه شروع تمام تحقق میل است و هنگامی که به آنجا رسید، حس ششم را کشف خواهد کرد. این «چیزی» ناشناخته موتور و منبع الهام متفکران، کارآفرینان، هنرمندان و دولتمردان فوق العاده بزرگ بوده است.

هر اتفاق غیرمنتظره ای که احساسات را برانگیخته و باعث تپش قلب تندتر از حد معمول شود، حس ششم شما را بیدار می کند. نویسنده از راننده ماشینی که برای جلوگیری از تصادف در آخرین لحظه چرخ را می چرخاند مثال می زند: حس ششم به او کمک کرد.

با یادگیری رشد حس ششم خود، می توانید میل خود را به معادل مادی خود تبدیل کنید.

فصل 15: چگونه شش شبح ترس را شکست دهیم

برای موفقیت، باید هر نوع ترس را از ذهن خود دور کنید.

ترس را می توان به 6 شکل تقسیم کرد: ترس از فقر، انتقاد، بیماری، از دست دادن عشق، پیری و مرگ.

با این حال، نباید فراموش کنید که ترس یک حالت ذهنی است و یک حالت ذهنی قابل کنترل و هدایت است. متأسفانه برای افراد ترسناک، حالات ذهنی به معادل فیزیکی خود تبدیل می شوند، خواه وضعیت ذهنی مورد نظر داوطلبانه باشد یا خیر.

ترس از فقر

ترس از فقر اصلی ترین ترسی است که ما را از ثروتمند شدن باز می دارد: "اگر شکست بخورم چه؟" آیا باید در خیابان زندگی کنم؟ »

ترس از فقر صرفا یک حالت ذهنی است. و با این حال می تواند برای از بین بردن هر شانس موفقیت کافی باشد. بسیاری از مردم از ترس از دست دادن پول خود را سرمایه گذاری نمی کنند.

ترس از مورد انتقاد قرار گرفتن

ناپلئون هیل این سوال را از خود می پرسد: چگونه انسان از انتقاد ترسید؟

رفتار اکثر مردان با ترس از قضاوت منفی توسط دیگران کنترل می شود. به همین دلیل است که همه از ترس خارج شدن از مد، لباس می خرند!

این ترس تخیل انسان را از بین می برد و هر نوع ابتکار را از بین می برد. این ترس از "ضربه به سر" است که اگر شما غیرعادی هستید، مانع از زندگی مردانه می شود که واقعاً می خواهند.

ترس از بیماری

انسان از بیماری می ترسد زیرا آن را با پیری و مرگ مرتبط می کند. با این حال، یک پزشک معتبر تخمین زده است که 75 درصد از بیماران او یک بیماری خیالی داشتند. همچنین ثابت شده است که ترس از بیماری منجر به ... خود بیماری می شود!

این امر بر تز نویسنده تأکید می کند که افکار به معادل فیزیکی خود تبدیل می شوند.

ترس از دست دادن عزیزان

حسادت و سایر اشکال روان رنجوری ناشی از ترس از دست دادن یک عزیز است. این یک شکل بسیار قوی از ترس است، ترسی که احتمالاً بیشترین آسیب را در بدن و ذهن ایجاد می کند.

مرد ماقبل تاریخ به چندهمسری گرایش داشت و این قوی ترین مردی بود که توانست همسرش را انتخاب کند. او را با زور وحشیانه می برد.

مرد می تواند همزمان از چندین زن چندین فرزند داشته باشد در حالی که یک زن می تواند در هر زمان فقط یک فرزند و بنابراین فقط یک شریک داشته باشد. علاوه بر این، زنان به دلیل ماهیت چندهمسری مرد بیشتر از از دست دادن عشق خود می ترسند.

ترس از پیری

ترس از پیری با دو نوع ترس همراه است: ضعیف شدن و مردن. این شکل از ترس منجر به ترس از فقر، از دست دادن استقلال و همچنین آزادی فیزیکی و اقتصادی می شود.

ترس از مرگ

این ترس از همه بی رحمانه تر است. این غم و اندوه باعث ایجاد تعدادی تعصب مذهبی شده است. دین فقط با بیان اینکه زندگی پس از مرگ وجود دارد به زندگی معنا می بخشد. دین سعی می کند این سؤالات را توضیح دهد: "از کجا آمده ایم؟" و به کجا می رویم؟»

افکار مخرب

امواجی که از ترس ساطع می شود، منتقل می شود و از ذهنی به ذهن دیگر منتقل می شود. به همین دلیل است که افراد منفی باف تمایل دارند بدبینی خود را فرافکنی کنند و افراد مثبت نیز شور و شوق خود را منتقل کنند!

هر کس افکار منفی از خود ساطع کند، تخیل خلاق خود را از بین می برد. علاوه بر این، این افکار منجر به شخصیت منفی و دفع دیگران و یا حتی دشمنی آنها می شود! خوشبختانه، شما می توانید تفکر خود را کنترل کنید، آن را با ایده هایی که انتخاب کرده اید تغذیه کنید. تا زمانی که افکار خود را کنترل کنید، بر سرنوشت خود مسلط خواهید شد. بسیاری از مردم بهانه می آورند.

افرادی که موفق نمی شوند همه یک چیز مشترک دارند: آنها دلایل شکست های خود را می دانند و با بهانه جویی برای آنها توضیح می دهند! متأسفانه، بهانه ها پول در نمی آورند.

در اینجا چند بهانه رایج وجود دارد:

  • اگه پول داشتم
  • اگر حالم بهتر بود
  • و اگر وقت بیشتری داشتم
  • اگر می توانستم زندگی ام را دوباره زنده کنم
  • اگر ثروتمند به دنیا می آمدم
  • آب و هوا خانواده ام مرا درک کردند
  • اگر….

بنابراین دیگر بهانه های خیالی نیست، عمل کنید!

نقد کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید:

فکر کن و ثروتمند شو اولین کتابی است که در مورد امور مالی شخصی و به طور کلی توسعه شخصی خوانده ام. بعد از خواندن این کتاب بود که تصمیم گرفتم زندگی ام را در دستان خودم بگیرم.

همانطور که ناپلئون هیل توضیح می دهد، ثروتمندترین مردان در درجه اول مردانی هستند که هرگز از یادگیری دست نمی کشند. من دوست دارم بخوانم، دوست دارم یاد بگیرم. در نتیجه این کتاب اول، به جستجوی کتاب‌های دیگری در زمینه امور مالی شخصی رفتم و زمانی که شروع به کار کردم، توانستم از یک دانشجوی شکست خورده به دانشجویی با پس‌انداز 5000 یورویی تبدیل شوم.

همچنین کتاب های متعددی مانند سرمایه گذار هوشمند را در بورس خوانده ام که اصول آن را به شدت رعایت می کنم. نمونه کارها من به میانگین عملکرد 30٪ می رسد!

من اکنون پس از خواندن چندین کتاب مانند هرکسی سزاوار ثروتمند شدن است و چگونه در عرض 4 سال مستقلاً ثروتمند شدم، وارد املاک و مستغلات می شوم.

آیا با املاک و مستغلات موفق خواهم شد برای همیشه ثروتمند شوم؟ من مطمئن هستم که خواهم کرد!
چرا؟

خوب چون، مانند پس‌اندازهایم (که خیلی خوب شروع شده بود) یا بورس (اولین سرمایه‌گذاری‌هایم فاجعه‌بار بود) اشتباه می‌کنم... حتی اشتباهات بزرگ! اما من تسلیم نمی شوم، به آموزش خودم و یادگیری ادامه می دهم. من یک روز موفق خواهم شد.

این راز ثروت ناپلئون هیل است: اگر می‌خواهید در هر کاری که انجام می‌دهید موفق شوید، باید پایدار باشید، زیرا اغلب پس از شکست‌های بزرگ است که از بزرگترین موفقیت‌های خود لذت می‌بریم.

من خودم پنج وبلاگ مختلف و دو سرویس اطلاعاتی ایجاد کردم که همه شکست خوردند. آیا من از آنها خجالت می کشم؟ نه، چون تسلیم نمی شوم و مهمتر از همه: از اشتباهاتم درس گرفتم! من متقاعد هستم که یک روز یا چند روز دیگر در اینترنت موفق خواهم شد، زمان می برد.

در اینجا یک نقل قول وجود دارد که به اعتقاد من تفکر ناپلئون هیل را به خوبی خلاصه می کند:

وینستون چرچیل: "موفقیت از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن یک شور و شوق است."

امیدوارم فکر کنید و ثروتمند شوید باعث شود بخواهید ذهن خود را با افکار مثبت پرورش دهید و کسب و کار خود را ایجاد کنید، در بورس سرمایه گذاری کنید یا در املاک و مستغلات سرمایه گذاری کنید.

نقاط قوت:

بیندیش و ثروتمند شو کتابی بسیار انگیزشی است که تشویق به عمل می کند
خیلی راحت خوانده می شود و با مثال های زیادی همراه می شود
ناپلئون هیل اگرچه نظری است، نقاط عملی را ارائه می دهد که باید روزانه انجام شوند
جنبه "بی زمان" کتاب به این معنی است که برای دهه های آینده موضوعی باقی خواهد ماند
این کتاب که تحت عنوان «فکر کن و ثروتمند شو» نیز شناخته می‌شود، فلسفه زندگی افرادی را که یاد گرفته‌اند چگونه ثروتمند شوند را به ما می‌آموزد.

نقاط ضعف:

فکر کن و ثروتمند شو از نظر روحیه بسیار «آمریکایی» است و به خصوص در رابطه با نویسنده با پول: برای نویسنده، ثروتمند شدن شخصی ممکن است یک هدف باشد، در حالی که در فرانسه این تابو است که بگوییم می‌خواهیم میلیونر شویم.
این کتاب در حال حاضر 80 سال پیش نوشته شده است، و شخص گهگاه این را احساس می کند، به خصوص از طریق برخی از مثال هایی که نویسنده آورده است.

خدايا...
ما را در سایت خدايا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bavaria بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 19:19